زندگی سوی کمال

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر به اکثر میوه های درختی نگاه کنید آن میوه ها با یک بند نازک وباریک به درخت متصل هستند وتا زمانی که آن میوه به درخت متصل است  هیچ ترسی از باد و باران و عوامل خطرناک پیرامونی اش ندارد حتی بر این باور است که همه عوامل بیرونی در جهت خدمت به او در تلاش هستند . باد باعث طراوت اش می شود، آب باعث رشدش می شود و آفتاب به او پختگی و کمال می بخشد وآن میوه میداند تا زمانی که بواسطه آن بند به درخت متصل هست در تحت قدرت وعنایت پروردگار عالم هست اما وقتی آن بند باریک بواسطه انسانها یا عوامل دیگرگسسته شد نه تنها شرایط محیطی هیچ کمکی به او نمی کنند بلکه  هر روز با یک چالش جدید مواجه می شود تا در نهایت پلاسیده و خراب می شود. در واقع، آب باعث گندیدگی اش می شود، باد باعث پلاسیدگی اش می شود، آفتاب باعث پوسیدگی و از بین رفتنش می گردد. حکایت ما انسان ها نیز چنین است تا زمانی که بند بندگی و توکل به خداوند مهربان گسسته نشده باشد در کمال آرامش وزندگی پاک هستم ودر زمره اولیاء الهی وخداوند در قران میفرماید اولیاء خداوند هیچ ترس ندارند.

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس/62)

اما اگراین بند وارتباط با حق پاره وگسسته شد وانسان از یاد ونام خداوند اعراض ورویگردان شود زندگی او سخت وآرامش از بین میرود و عواملی همچون  فرزند، پول، قدرت، شهرت و زیبایی تبدیل به عوامل قدرتمندی می شوند که در جهت تباهی انسان تلاش خواهند کرد. 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا (طه/124)

((بعضی وقتها فکر میکنیم آن قدر گرفتاریم که به خدا وعبادتمان نمی رسیم ولی حقیقت این است که چون از خدا وعبادت غافل شدیم گرفتاریم))

در مدرسه خوشبختی عالم  از خودمان یک میوه مفید و ارزشمند بسازیم  تا همه عوامل بیرونی برای ما و به نفع ما سرگرم کار شوند و همواره حس کنیم در منشوری از نور حمایت خداوند مهربان هستیم . 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

شاید داستان کشاورز چینی اثر( آلن واتس)  را شنیده باشید داستان به این مضمون میباشد:

پیرمرد کشاورز چینی اسبی  داشت که از آن در کشت و کار مزرعه اش استفاده می کرد.
یک روز اسب کشاورز به سمت تپه ها فرار کرد.همسایه ها در خانه او جمع شدند و رو به مرد کشاورز کردند وگفتند :اوه چه بد شانسی آیا این طور نیست!!
کشاورز به آنها گفت:”شاید !!!
یک هفته بعد اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه ها بر گشت.دوباره مردم دهکده به درخانه او جمع شدند وگفتند: چه خوب شد آیا اینطور نیست!

وکشاورز گفت: :”شاید !!!
فردای آن روز وقتی پسر کشاورز در حال رام کردن اسب های وحشی بود از پشت یکی از اسب ها به زمین افتاد و پایش بشدت شکست.
این بار همسایه ها برای عیادت پسر کشاورز آمدند و به او گفتند:”چه  بد شانسی آیا اینطور نیست!
کشاورز لبخندی زدوجواب داد: :”شاید!!!
چند روز بعد سربازان ارتش به دهکده آمدند و همه جوانان ده را برای خدمت در جنگ با خود بردند به جز پسر کشاورز که پایش شکسته بود.این بار مردم دیگر در خانه مرد کشاورز جمع نشدند ولی با خود  گفتند: :”شاید این بد شانسی بوده و شاید هم خوش شانسی،فقط خدا میداند!!

کل فرایند طبیعت یک فرایند تلفیقی با پیچیدگی عظیم است وبرای همین واقعا غیر ممکن است بگوئیم آن چه در آن اتفاق می افتد خوب است یا بد! زیرا شما نمی دانید عواقب یک اتفاق بد چه خواهد بود یا شما نمیدانید عواقب یک اتفاق خوب چه خواهد بود مگرنه اینکه خیلی از انسانها بخاطر همین اتفاق های خوب(مثل رسیدن به ثروت ومقام و) به هلاکت رسیدند.

شاید بهتر باشد به قول آیت الله بهجت در همه حال چه خوب وچه بد اینطور بگوئیم.

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ».
خداوندا! من را در آن پوششى که از هر بلا و آفتى حفظ مى‏ کند و هر کسى را که بخواهى در آن قرار مى ‏دهى، قرار بده».